عثمانیان شاخهای از ترکمنها (طایفهٔ قایی) بودند که در اواخر امپراتوری سلجوقیان از ترکستان به آسیای صغیر (آسیای کوچک) کوچیدند. در آن زمان، سلجوقیان روم، که قسمتی از سلسله دولتهای سلجوقی بودند، در این سرزمین فرمان میراندند. ترکان عثمانی اندکاندک در نواحی غرب آناتولی به یک قدرت منطقهای و متحد سلاجقه تبدیل شدند و بعداً جانشین سلجوقیان گشتند. ایشان نام خود را از عثمان اول، پسر ارطغرل، که رهبر ایلِ آنان بود، گرفتهبودند. ارطغرل فرزند، سُلیمانشاه بود.
یکی از سلاطین سرشناس عثمانی، سلطان محمد دوم معروف به سلطان محمد فاتح بود که توانست با تصرف کنستانتیناپولیس (استانبول) به فرمانرواییِ روم شرقی یا بیزانس پایان دهد (۱۴۵۳ میلادی). تاریخنگاران، زمان وقوع این حادثه را پایان قرون وسطی و آغاز عصر جدید میدانند.
سلطان سلیم اول نوهٔ سلطان محمد فاتح بود که در جنگ چالدران، شاه اسماعیل اول صفوی را در سال ۱۵۱۴ میلادی شکست داد و بدینترتیب، عثمانی بر مناطق غربیِ ایران دست یافت؛ درنتیجه، نواحی غرب ایران، که شامل آذربایجان، سرزمین کردستان، و عراقِ امروزی بود، از ایران جدا شد. در جنگهای بعدی، آذربایجان به ایران برگردانده شد، ولی سرزمین کردستان و عراق در اشغال عثمانی باقی ماند. در دوران شاه عباس. کردستان و عراق از دست عثمانیان پس گرفته شد حتی مرزهای ایران تا گرجستان ادامه یافت.
سلطان سلیم اول، با سیطره بر سرزمینهای اسلامی، خود را خلیفهٔ اسلام خواند. سلطان سلیمان قانونی، فرزند او، همدوره با شاه تهماسب صفوی بود و نیروهایش را تا پشت دروازههای وین، پایتخت اتریش هم رساند.
دولت عثمانی بهعنوان بزرگترین و پهناورترین دولت اسلامی پس از فروپاشی خلافت عباسیان شناخته میشود.این دولت در سدههای هفتم و هشتم هجری (سیزدهم و چهاردهم میلادی) در سرزمین آناتولی ظهور کرد. از سدهٔ چهاردهم، به رهبری بایزید اول (ایلدرم بایزید)، قلمرو آن در قارهٔ اروپا گسترش چشمگیر یافت و در اوایل نیمهٔ دوم سدهٔ پانزدهم، با فتح قسطنطنیه، به رهبری سلطان محمد دوم (فاتح)، در مقام تنها وارث امپراتوری روم شرقی (بیزانس) جای گرفت. بدینسان، در پایان سدهٔ پانزدهم، دولت عثمانی به اوج اقتدار و شکوه خود دست یافت؛ اقتدار و شکوهی که بیش از یک سده دوام آورد. در این دوران، عثمانی نهتنها ازنظر وسعت قلمرو و کثرت اتباع {دولت عثمانی شامل قلمروهای آناتولی، سوریه، فلسطین، عراق، ارمنستان در آسیا، و مصر و لیبی در آفریقا، و بلغارستان، یونان، صربستان، آلبانی، بوسنی و رومانی را در اروپا شامل میشد}، اقتدار نظامی و سیاسی، نظم و سامان اجتماعی و ثروت دولت و سعادت و رفاه ملت - اولین دولت اروپایی بهشمار میرفت، بلکه از نیمهٔ سدهٔ شانزدهم میلادی خود را وارث رسمیِ خلافت اسلامی و رهبر جهان اسلام نیز میدانست. در این زمان، عثمانی کشوری پهناور بود که قلمرو آن در اروپا تا نزدیکی شهر وین (پایتخت امپراتوری هابسبورگ) امتداد داشت، بخش عمده سرزمینهای جنوب دریای مدیترانه و شبه جزیره عربستان را دربرمی گرفت، از شمال به رود دن و از شرق به مرزهای ایران محدود بود. از منظر اروپاییان غربی این دولت مهمترین تجلی تمدن اسلامی به شمار میرفت و دادوستد و تعارضهای فرهنگی و سیاسی و نظامی با آن نقش اصلی در تکوین انگارهای داشت که غربیان از اسلام کسب کردند. سلطان سلیمان یکم، (۲۷ آوریل ۱۴۹۵ (میلادی) در ترابوزان؛ ۶ سپتامبر ۱۵۶۶ (میلادی))، مشهور به «کبیر» و گاه «قدرتمند» و (Lawgiver) و سلیمان قانونی، سلطان عثمانی و مشهورترین شهریار از این خاندان سلطنتی است.[لحن ستایشگرانه نامناسب]
سلیمان در سال ۱۴۹۵ بهعنوان فرزند سلیم یکم به دنیا آمد و تا قبل از مرگ پدرش (۲۱ سپتامبر ۱۵۲۰)، والی مانیسا بود.
از مهمترین کارهای سلیمان، محاصرهٔ وین با ۱۲۰۰۰۰ سرباز جنگی، در سال ۱۵۲۹ در سومین لشکرکشی او بهسوی مجارستان بود. سلیمان همچنین با،شاه تهماسب صفوی، پادشاه ایران، جنگید. ارتش سلیمان زیر فرمان وزیر بزرگش، ابراهیم پاشا، توانست در ۱۳ ژوئن ۱۵۳۴ تبریز پایتخت پیشین ایران را فتح کند و در ۴ دسامبر همین سال به بغداد دست یابد. در دوره شاه تهماسب، پایتخت ایران به دلیل خطری که از ناحیه عثمانی احساس میشد، به شهر قزوین منتقل شده بود. سلطان سلیمان سه بار به ایران لشکرکشی کرد. وی یک بار تا سلطانیهٔ زنجان هم پیش آمد، ولی بهدلیل برف و کولاک سنگین مجبور به عقبنشینی شد. اما با ظهور شاه عباس عثمانیان مجبور به شکستهای سنگینی شدند.
سلیمان نیز، مانند پدرش[نیازمند منبع]، علاقهٔ زیادی به هنر و معماری داشت و حتی خودش نیز شعر میسرود. بنای بزرگ مسجد سلیمانیه در استانبول از آثار به یاد مانده از دوران این پادشاهاست.
مورخان، او را سلیمان قانونی (Lawgiver) میخوانند، زیرا وی درطول سلطنت خود، به قضا و قانون بیش از هر چیز دیگر توجه میکرد. سلیمان در هر کوی و برزنی در قلمرو عثمانی دادگاه دایر کرده بود و در جوار دفتر خود نیز یک شورای قضایی داشت. وی میگفت: از هر دستی که بریده شود خون جاری میشود، جز دستی که قاضی قطع کند، و این اصطلاح از همان زمان در خاورمیانه بر سرِ زبانها افتادهاست.[نیازمند منبع] در دوران سلطان سلیمان، متصرفات عثمانی به اوج وسعت خود رسید. دشمنی عثمانی با ایران، که از زمان سلطان سلیم آغاز شدهبود، در زمان سلطان سلیمان ادامه داشت و به جنگ او با شاه طهماسب صفوی انجامید.
مورخان، مرگ سلیمان قانونی (۲۰ صفر ۹۷۴ ق. / ۵ سپتامبر ۱۵۶۶ م) را نقطهٔ عطفی در تاریخ عثمانی و سرآغاز فرایند انحطاط تدریجی این دولت میدانند. درواقع، این انحطاط هرچند در اواخر سدهٔ شانزدهم میلادی، پس از مرگ سلیمان، رخ نمود و در نیمهٔ اول سدهٔ هفدهم شتاب گرفت، ولی بنیانهای اجتماعی آن در دوران حکومت سلیمان و در اوج شکوه دولت عثمانی تکوین یافت.
دوران شکوه دولت عثمانی که شامل دورهٔ سلیم اول و سلیمان قانونی بود، بیش از نیم قرن به درازا نکشید. پس از آن، ضعف دولت عثمانی آغاز شد و خط انحطاط بهطور مستمر ادامه یافت. گرچه گاهوبیگاه توقفی در این انحطاط رخ میداد و عاملش روی کار آمدن برخی از خلفای قدرتمند یا تلاش اطرافیان آنان، ازجمله صدراعظمها بود.
زمینههای ضعف دولت عثمانی از همان دورهٔ سلیمان فراهم آمد؛ چراکه سلطان تحت تأثیر همسرش خرم سلطان قرار داشت که بر ضد شاهزاده مصطفی توطئه کرده، تلاش داشت تا فرزند خودش، سلیم دوم را به جانشینی سلیمان بگمارد. مصطفی فرمانده بسیار خوبی بود و محبوبیت فراوانی نزد افسران داشت. رفتار بد با مصطفی سبب خشم ینیچریان و شورش بزرگی بر ضد سلطان شد که البته سلیمان آن را سرکوب کرد. در این ماجرا مصطفی و فرزند شیرخوارش کشته شدند. همچنین سلطان، فرزند دیگرش، بایزید و چهار فرزند او را با توطئهٔ یکی از وزرا به قتل رساند، و بدینترتیب، زمینه برای روی کار آمدن سلیم دوم فراهم شد.
یکی دیگر از مظاهر ضعف دولت سلیمان قانونی، شرکت نکردن وی در جلسات دیوان و فاصله گرفتن او از مشکلات اقتصادی ـ اجتماعی بود که دشواریهای ناشی از آن سبب برآشفتن مردمانی در بخشهای اروپایی و آسیایی شد.
سیر افول مداوم دولت عثمانی مقارن و همپیوند با سیر ظهور و اعتلای روزافزون تمدن جدیدی است که در اروپای غربی سر برکشید. این دو تحول موازی بخش مهمی از فرایند عظیمی را شکل داد که سرنوشت بشریت را در طول سدههای اخیر رقم زد و سرانجام در اوایل سده بیستم میلادی جغرافیای سیاسی کنونی جهان را پدید آورد.[لحن ستایشگرانه نامناسب]
پیشگامان تنظیمات (اصلاحات)، روشنفکران دورهٔ سلطان محمود دوم و سلطان عبدالمجید یکم، مانند مصطفی رشید پاشا، فؤاد پاشا، محمدامین علی پاشا بودند. آنها تشخیص دادهبودند که نهادهای مذهبی و نظامیِ قدیمی دیگر جوابگوی نیازهای امپراتوری در جهان مدرن نیست. بسیاری از تغییرات نظیر یونیفرم جهت تغییر طرز فکر مدیران امپراتوری بود. بسیاری از اصلاحات تلاش برای اتخاذ شیوههای موفق اروپایی بودند. تغییرها شامل سربازگیری، آموزش و پرورش، اصلاح نهادها و اصلاح قوانین و تلاش سیستماتیک از بین بردن فساد بود. پروژهٔ بلندپروازانهٔ تنظیمات جهت مبارزه با قدرتهای اروپایی و جلوگیری از ضعف امپراتوری عثمانی که مرزهایش در حال کوچک شدن، و توانش در مقابل قدرتهای اروپایی در حال کاهش بود آغاز یافت. امپراتوری عثمانی امیدوار بود که با خلاص شدن از سیستم قدیم بتواند شهروندانش را بهتر کند.[دیدگاه جانبدارانه]
اندیشه...برچسب : امپراتوری عثمانی,امپراطوری عثمانی,امپراتوری عثمانی و ارامنه, نویسنده : 2mohammadrezasamimid بازدید : 15